سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اى اسیران آز باز ایستید که گراینده دنیا را آن هنگام بیم فرا آید که بلاهاى روزگار دندان به هم ساید . مردم کار ترتیب خود را خود برانید و نفس خود را از عادتها که بدان حریص است باز گردانید [نهج البلاغه]

شنب غازان

 
 
شنب غازان(چهارشنبه 87 شهریور 13 ساعت 2:18 عصر )

اصفهان نصف جهان           گر نباشد شام غازان



 
غازان خان(چهارشنبه 87 شهریور 13 ساعت 2:17 عصر )

سلطان محمودغازان در سال 697 ه. ق، به فکر افتاد که برای خود آرامگاهی بنا کند، برای ساختن آ ن قریهء شام را انتخاب کرد و در کنار عمارت عادلیه مه به امر ارغون خان ساخته شده بود، مقبره و عمارات منضمی آن را بنیاد نهاد و موقوفاتی با در آمد قریب یکصد تومان 1 جهت ادارهء این تاًسیسات تخصیص داد.

 خواجه رشیدالدین فضل الله در تاریخ مبارک غازانی در این باره می نویسد: « پادشاهان مغول را رسم چنان بوده که مدفن ایشان نامعلوم و از آبادانی دور و در موضعی باشد که به جز معتمدان آفریده ای بر آن مطلع  نبود و هیچ کس را بدان نزدیک نگذارند. غازان خان چون مسلمان شد، فرمود هر چند رسم پدران ما این است و اگر مسلمانی نیز نخواهد که مدفن او معین بود در دینداری او خللی نیست، لیکن چون مسلمان شده ایم باید شعار ما نیز بر طریقهء اسلامیان باشد، خصوصاً چون رسوم اسلامی بسیاربهتر از آن عادات است و در اوائل حال به زیارت مشهد مقدس طوس علی ساکنه السلام و تربت سلطان بایزید و ابوالحسن خرقانی و شیخ ابو سعید ابوالخیر و دیگر اولیاء آن جا رفته و تربتهاء آن بقاع و مجاوران آن مشاهده کرده و چون مسلمان شد زیارت مشهد مقدس امیر المومنین علی علیه السلام و دیگر مشاهد و مزارات اولیای بغداد دریافت، روزی فرمود کسی که بر این گونه مرده باشد و مزار او بر این گونه بود چگونه او را از مردگان توان شمرد؟ هر چند ما را مرتبهء صلحا نیست لیکن از راه تشبه به ایشان ابواب البری باید ساختن تا به برکات آن رحمت خدای تعالی ما را دستگیری نماید و چون در دارالملک تبریز بود آن جا را اختیار فرمود و در جانب غربی، در موضع شنب2 خویشتن طرح کشیده آن را بنیاد نهاد و این زمان چند سال است که به عمارت آن مشغولند و از گنبد سلطان سنجر سلجوقی به مرو  که معظم ترین عمارات عالم است و دیده بود بسیاربا عظمت تر از آن بنیاد نهاده و هیاًت و طرح آن بقاع و کیفیت مصارف آن خیرات به طریق اجمال برین موجب است:

گنبد عالی- اضافت فرش و طرح و بهای شمع و عطرومذاب  مصالح حلاوه در شبهای جمعه به اسم حفٌاظ ؛ و مواجب مرتزقه از حفاظ و عمله.

مسجد جامع- اضافت فرش و طرح و بهای شمع و مذاب و عطر؛ و مواجب مرتزقه از خطیب و امام و واعظ و موًذن و مکبر و عمله.

مدارس- اضافت فرش و طرح و وجه روشنایی و عطر و آلات خزفی3 و غیرها؛ و مواجب مرتزقه از مدرٌسان و معیدان و فقها و عمله.

خانقه- اضافت فرش و طرح و آلات مطبخ و وجه روشنایی و عطر؛ و مواجب مرتزقه از شیخ و امام ومتصوفه و قوالان و خادم و دیگر اصناف عمله؛ و مصالح آش بامداد و شبانگه و سماع عام در ماهی دو نوبت؛ وصدقهء معینه به رسم فقرا و مساکین جهت بهای کرباس و مداس4 و پوستین گول5.

دارالسیاده- اضافت فرش و طرح و بهای شمع و مذاب و عطر؛ و وظیفهء مرتبٌ که به مهماتٌ دارالسیاده قیام نماید و خدمت سادات به موجب شرط واقف به جای آورد؛ و معاش سادات از نقیب که مقیم آنجا باشد و سادات آینده و رونده؛ و مواجب عمله از خادم و مصبخی و دیگر کارکنان که آنجا باشند.

رصد- اضافت فرش و طرح و بهای مذاب و بزر و عطر؛ و اصلاح و مرمت آلات و ادوات ساعت و رصد و آنچه به کار آید؛ و مواجب مرتزقه از مدرس حکیمات و معید و متعلمان و خازن و مناول6 و سایر عمله.

دارالشفاء- اضافت فرش و طرح و بهای مذاب و بزر و عطر و آلات خزفی؛ و مواجب مرتزقه از طبیب و کحال و جراح و خازن و خادم و عمله؛ و مصالح ادویه و اشربه و معاجین و مراهم و اکحال7 و مزوٌرات8 و جامهء خواب و ملابس بیماران؛ و تجهیز اموات9 که بیگاه آنجا وفات یابند.

بیت ا لکتب- اضافت فرش و طرح و بهای مذاب؛ و مواجب مرتزقه از خازن و منازل و فراش؛ و مصالح و مرمت کتب و ثمن کتب ضروری و بیاض صحیح.

بیت القانون – اضافت فرش و طرح و بهای مذاب وبزر؛ و مواجب مرتزقه از کاتب و خازن و فراش؛ و مصالح و اخراجات قوانین و نسخ و احیاء آن و بیاض صحیح.

بیت المتوالی- مواجب به نام یکنفر بواب که آن را مقرر است.

حوضخانه- مصالح مذاب و بزر و عطر و ابریق و سبو و خم و کوزه؛ و مواجب به اسم یک نفر فراش.

گرمابهء سبیل- مصالح میرز10 و سطل و گل و چراغ و بیل و مجرفه11  و هیزم و علف گلخن؛ و مواجب عمله از حماٌمی و نوکران و جامه دار و وقاٌد12.» وسپس از انواع خیرات و مبراتی نام می برد که نشان می دهد دستگاه حکومت آن روز به چه نکات باریک توجه و عنایت داشته. ما برای روشن شدن ذهن خوانندهء عزیز به ذکراجمالی آنها قناعت می کنیم:

آش بیرونی- که امراء مغول و تازیک و کسانی که آن جا آیند بعداز زیارت به کوشک روند و آن آش را آن جا بخورند.

آش بزرگ- که هر سال در سالروز در گذشت واقف، بعد از حضور در مجلس ختم و خواندن فاتحه، به حضار از مجاوران بقاع، ائمه، اعیان و مستحقان تبریز بدهند.

حلاوه- که در شبهای جمعه به رسم اهل مسجد و خانقاه و مدارس  و ایتام و سایر جماعت بدهند. اخراجات عیدین و ایام و لیالی متبرکه ازعاشورا و شب براة و غیره.

مکتب ایتام- که همواره صد نفر یتیم را قرآن آموزند و تربیت کنند؛ چون قرآن آموختند، به عوض ایشان صد کودک دیگر بیاورند و معیشت همهء این کودکان را تاًمین  و همه را سنٌت بکنند و مواجب پنج نفر معلم و پنج رقیب و پنج عورت را که از کودکان مزبور غمخوارگی کنند بپردازند.

هدیهء پوستین- به مستحقان مسکین هر سال دو هزار پوست گوسفند خریداری و هدیه کنند.

هدیهء مصحف- هر سال صد مجلد مصحف تازه برای هدیه ابتیاع بکنند.

تربیت اطفال سر راهی- کودکانی را که به راه می اندازند بر گیرند و اجرت دایگان و مایحتاج ایشان بدهند تا آنگاه که بزرگ شوند و به سن تمییز رسند و صنعتی یا پیشه ای توانند آموخت.

تجهیز اموات غریب- غربائی که د ر تبریز وفات یابند و مستحق  باشند ایشان را کفن و دفن کنند.

چینهء مرغان- انواع مرغان که در شش ماه زمستان که سرما و برف باشد گندم و دانه بر بام ریزند تا بخورند و هیچ کس آن مرغان را نگیرد.

پنبهء بیوه زنان- برای پانصد تن بیوه زن درویش، هر سال پنبهء محلوج دهند هر یکی را چهار من، تا مایه سازند.

عوض ظرفهای شکسته- امینی را در شهر تبریز نصب گرداندند که عوض سبو و کوزه ای را که غلامان و کنیزکان و کودکان هنگام آب کشیدن بشکنند و از خداوندگان بترسند، بدهد.

راه و پل- هزینهء پاک کردن راهها از سنگ وپل بستن بر برجویها تا هشت فرسنگی تبریز از محل معین پرداخت شود.

تعمیر موقوفات- ساختمانها و ضیاع و عقار و مستغلات موقوفه از وجه معین در ولایت تعمییر و مرمت گردد13.» و چون موقوفات همه معین  شد ، برای اینکه اخلالی در کار ایجاد نشود، وقفنامه  را در هفت نسخه تهیه کردند و به امضاء علما و قضات بزرگ رسانیدند، یک نسخه به کعبه، یک نسخه  به بغداد فرستادند و یک نسخه در تبریز ماند و چهار نسخهء دیگر را به چهار شهر معتبر ارسال داشتند و مقرر شد هر حاکم و قاضی و امامی که سر کار می آید این وقفنامه از طرف وی نیز امضاء و مهر شود تا وقفنامه و مفاد مندرجات آن همیشه معتبر و در مدٌ نظر باشد.

وصاف الحضرة شهاب الدین عبدالله شیرازی ادیب و مورخ معروف معاصر خواجه رشیدالدین نیز عمارت شام را ستوده و نوشته است:

این بنا در سال 697 ه.ق، آغاز گردید و در سال 702 ه . ق ، پایان پذیرفت. تا شام . بام روزگار در پی هم بوده، کسی بنیانی بدین رصانت ندیده است. برای ساختن آن مهندسان حاذق و صنعتگران آزموده از همه سو گرد آمدند، آهن و ارزیر مورد نیاز از روم آورده شد. پایه ء بنا را تا ارتفاعی از سنگ تراش و بقیه را با آجر ساختند، اکنون بلندی برج یکصد و سی گز است: بلندی دیوارهشتاد گز، بلندی طاقهای مقرنس و محل کتابه ده گز و بلندی طاس گنبد چهل گز. قطر دایرهء برج پنجاه گز و عرض دیوار آن ده گز- سی و سه آجر – است.بناهایی که در کنار آن ساخته شده اند عبارتند از : مسجد، خانقاه، مدرسهء شافعیهٌ ، مدرسهء حنیفٌیه، دارالشفا، بیت المتولی، بیت الکتب؛ رصد خانه، برای استفادهء طلاب علم نجوم، رصد حرکات ستارگان، ترویج حساب و زیح و مقام احکام حوادث؛ حکیمیهٌ، برای اقامت حکماء ربانٌی و اطبای جسمانی؛ بیت السیاده، جهت اقامت سادات که آیهء شریفهء « انماٌ یر یدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهٌراً 15 » پیرایهء مناقب ایشان است؛ و حوضخانه. بعد اساره به متن کتابهء بنا کرده که با« الحمدلله القدیم، الذی بقاءه دائم و وجوده واجب» شروع شده و پس ازثناء پروردگار و نعمت پیامبران عظام و  رسول برگزیدهء اسلام و تمجید مفصل متداول خان بزرگ، نصرة الدنیا والدین محمودبن ارغون خان بن اباقاخان، با آرزوی مغفرت و رحمت و جنان و رضوان برای وی، پایان پذیرفته است14. و سپس به توصیف تزئینات بنا پرداخته و نوشته که: آراستگی صورو غرائب نقوش آن مایهء شگفت آزر بتگر است. سیصد من لاجورد در نقاشی سطوح دیوارها مصرف شده، سایر رنگها و طلای لازم برای تلوین و تذهیب را نیز از آن قیاس می توان کرد. اسباب زینت بنا چند عدد قندیل زرین و سیمین گرانبهاست و مخصوصاً یکی از آنها که سقف خانقاه آویخته شده است یکهزار مثقال طلا دارد16.

دونالد ویلبر مولًف کتاب « معماری اسلامی ایران در دورهء ایلخانان» اشاره به وجود مینیاتوری کرده که معتقد است در حدود 717 ه. ق ، یعنی حداکثر چهارده سال بعد از در گذشت غازان خان ترسیم یافته است. این مینیاتور برج غازانی را نشان می دهد که بنایی است دوازده ضلعی، در میان باغ عادلیهٌ ارغون خان وعبارت کتابه های آن یکی « سلطان محمود غازان خلد الله ملکه و خلافته» و دیگری     « لااله الاالله، محمد رسول الله» و چند حدیث معروف است، ولی معلوم نیست نقٌاش عین متن کتابه های اصلی بنا را در مینیاتور آورده باشد. ویلبر با استفاده از این مینیاتور طرح زیبایی از برج مقبرهء غازان تهیه کرده که ما عین آن را در صفحهء پیش آوردیم17.

مقبرهء غازان و عمارت منضمی آن سالیان دراز معمور بود چنانکه این بطوطه جهانگرد معروف مغربی هنگام مسافرت به تبریز در عمارت غازانی فرود آمده و در بارهء آن چنین نوشته است:

« پس از دو روز راه پیمایی به شهر تبریز رسیدیم  و در خارج شهردر محلی موسوم به شام منزل کردیم .قبر غازان پادشاه عراق در این محل است. در کنار مقبرهء وی یک مدرسه و یک زاویهء زیبا ساخته اند، در این زاویه مهمانسرائی وجود دارد که در آن اشخاصی که به شهر وارد یا از آن خارج  می شوند اطعام می گردند. غذای آنان عبارت است از نان و گوشت و حلوا و برنجی که با روغن پخته می شود. مرا نیز در این زاویه که در میان آبهای روان و درختان سر سبز قرار گرفته بود منزل دادند و فردای آن روز از دروازهء بغداد وارد شهر شدیم18».

حمدالله مستوفی متوفی در 740 ه. ق ، می نویسد: « در زیر شهر به موضعی که شام می خوانند، خارج باروی غازانی، غازان خان شهرچه ای بر آورده و جهت خوابگاه خود در آنجا عمارات عالیه کرده چنانکه مثل آن در تمامت ایران نیست.19»

بناهای شام غازان تا قرن یازدهم همچنان آباد و پا بر جا بود. اسکندر بیگ ترکمان می نویسد:« در 1012 ه. ق ، سال هفدهم جلوس شاه عباس اول، هنگامی که رومیان پس از اقامت متمادی مجبور به ترک تبریز و هزیمت به دیار خود شدند، تبریز به اندازه ای ویران بود که محلی  مناسب برای جلوس پادشاه پیدا نشد و در شنب غازان که معمور و آباد بود اجلال نزول نمود20.» همچنین در ضمن ذکر وقایع سال 1019 ه . ق ، سال بیست و چهارم سلطنت همان شاه می نویسد: « چون عمارت شنب غازان تبریز که ساخته و پرداختهء معمار همت پادشاه غازان است و مدارس و خوانق بر دور گنبد پادشاه مرحوم که در رفعت و بلندی مشهور جهان و ازغایت ارتفاع ثانی گنبد هرمان است ساخته شده جای مستحکم است به خاطر انور رسید که مبادا رومیه آن را در مقابل کوب قلعهء تبریز گردانیده به ذخایر و یراق و حارس و نگهبان استحکام داده باز گردند و تسخیر آن به سهولت دست ندهد، به آنجا نیز توپ و تفنگ و آذوقه و یراق کشیده فوجی از تفنکچیان قدر انداز را به خراست آن تعیین کردند21.»

اما متاًسفانه در همین سال می بینیم که به دستور ماًمور شاه عباس عمارتهای کهن موجود در حوالی گنبد شام غازان تخریب و مصالح ساختمانی آن در بنای قلعه ای که برای جلوگیری موقت از هجوم رومیان ضرورت داشت به کار می رود. صاحب عالم آرا دلیل این تخریب را چنین بیان می کند:« اما بنا بر وصول آوازهء لشکر روم فرصت تخریب قلعهء سابق و ترتیب قلعهء جدید ولاحق نمی شد، در این وقت که مراد پاشا به قاعده ای که گذشت عود نمود، آن اراده از خاطر خطیر سر زد که منوچهر بیگ ایشیک آقاسی را که مرد کاردیدهء کاردان بود به سر کاری عمارت قلعه تعیین فرموده مقرر داشتند که تا اول بهار مصالح و ضروریات از عمارات منهدمهء تبریز خصوصاً شنب غازان که ویرانی به آن راه یافته بود به ربع رشیدی کشیده، در وقت بهار که هوا روی به اعتدال آرد شروع در عمارت قلعه نمایند واحکام مطاعه به صدور پیوست که استادان بناء و سنگتراش و عمله و فعلهء عمارت ازعراق و هر طرف به تبریزآمده به زودی عمارت قلعه را به اتمام رساند22. اما با وجود این اقدام ناشایست، باز گنبد و قسمتی از بناهای آن از خطرتخریب در امان می ماند، چنانکه کاتب چلبی که در 1045 ه . ق ، همراه سلطان مراد چهارم پادشاه عثمانی به تبریز آمده، در این باره می نویسد:« بناهای عظیم غازان مانند قلهء غلطه در میان باغچه ها از مسافت دور به نظر می رسد.جانب غربی و شمالی و جنوبی تپهء مزبور جلگهء وسیعی است که به دریاچهء « ارومیه» منتهی می شود و تمام آبهایش بدان سمت جاری است و در همه جا خانه های منقش و با شکوه و باغچه های صفا بخش و خلد آسا و در هر طرف گلزارها و باغهای پر درخت و در هر گوشه آبهای روان و نشیمنهای فراوان وجود دارد. کثرت و وسعت باغچه ها به اندازه ای است  که عساگر بیشمار آل عثمان سه روز به بریدن اشجار آن پرداختند ولی نتوانستند عشر آن را قطع کنند و در موقع کوچ باز سواد درختان مثل اول دیده می شد. انگور باغها بدون دانه و بسیار لطیف و چنان زیاد بود که هنگام اقامت ما، هم افراد سپاه ازآنها استفاده کردند وهم به مال و مواشی داده شد ولی باز نقصان محسوسی درآن پدید نیامد23.»البته عساکر آل عثمان تنها به قطع اشجار و نهب اثمار آنها قناعت نکردند بلکه انسانها، حیوانات و بناهای ارزندهء اسلامی را نیز تا آخرین حد امکان از پای در آوردند، حتی به بناهایی که مربوط به صفویان و قزلباشها نیز بود ابقاء نکردند، عمارات شام غازان را هم از این معامله مستثنی نداشتند24 . تاورنیه بازرگان و جهانگرد فرانسوی که در سال 1046 ه . ق ، به ایران سفر کرده « از آنهمه بنای زیبا که در شام غازان بوده فقط برجی را دیده که میان دشت، در سمت باختری تبریز قد علم کرده بود. هر چند در آن تاریخ بیش از نیمی از بنای مزبور بر اثر مرور زمان و حوادث دوران فرو ریخته بود. از غرائب تصادفات آن که کمتر از سه سال پیش، در نخستین سفر تاورنیه، قسمت بزرگی از این بنای عهد غازان هنوز بر جای بود و در عرض سه روزی که لشکریان سلطان مراد چهارم به خرابی و تاراج شهر تبریز دست زدند، این بناها مثل بسیاری دیگر از اثار تاریخی شهر نابود شد25.»

شاردن جهانگرد معروف که قریب سی و پنج سال پس از نخستین سفر تاورنیه به تبریز آمده در بارهء بناهای شام غازان می نویسد:« غازان خان پادشاه ایران که مقٌر فرمانروا ئیش تبریز بود در همان جا به خاک سپرده شده است. هنوزهم منارهء اعظم مخروبهء مقبرهء او پا بر جاست و آن را به نام وی، منارخان می گویند26.»

جملٌی کارری شاید یگانه جهانگردی است که این مناره را به تفصیل تعریف کرده است. او در سال آخر سلطنت شاه سلیمان صفوی به ایران آمده از راه قم به اصفهان رفته، در گذشت وی و تاجگذاری شاه سلطان حسین صفوی را دیده و در هر دو مراسم سوک و شادی ، شرکت نموده است. او دربارهء برج مقبرهء غازان خان می نویسد: « روز شنبه به تماشای برج شام غازان رفتیم- برجی که عده ای بدون سند و مدرک، تصور می کنند همان برج بابل است. این برج دویست پا بلندی و چهل پا قطر دارد. ضخامت دیوارهای آن نیز که در بعضی جاها رو به خرابی می رود تا دوازده پا می رسد- تقریباً سه متر و نیم . در پائین برج دری هست که به پلکان حلزونی شکلی هدایت می شود و پس از یکصد و بیست پله به اطاق کوچکی منتهی  می گردد. دیوار خارجی برج با کاشیهای پر نقش و نگار و خطوط و اعداد گوناگون تزئین یافته و طبقهء اول قسمت درونی آن با نرده هایی سنگی محدود گردیده و می گویند این قبر بانی برج است27.» جهانگردان و جغرافی نویسان دیگر نیز توصیفاتی از این قبیل کرده اند و از مجموع آنها روشن می شود که این بنا در بدو امر بسیار آباد و مورد توجه عموم و مزٌین به کاشی و مرمر و یکی از نمونه های عالی هنر دورهء ایلخانی بوده، اما در نتیجهء حوادث تاریخی و زلزله و عدم توجه حکام و فرمانروایان بعدی، مانند دیگر بناهای تاریخی رو به ویرانی گذاشته و به علت اینکه نام مقبره و مسجد و وقف و دین در میان بوده باز از انهدام و از بین بردن عمدی بقیه از طرف عوام خودداری می شده است، اما در زمان قاجاریهٌ در نتیجهء نفوذ و دنیا طلبی یکی دو مالک روحانی بقایای این بنای تاریخی به کلی تخریب و با خاک یکسان شده است. نادر میرزا مولًف تاریخ و جغرافی دارالسلطنهء تبریز، از قول پسر عموی خود که در سال 1301 ه. ق ، ماًمور بررسی و تهیهء مشخصات آثار تاریخی تبریز جهت مشارالیه بود می نویسد:«... من در 1286 ه. ق، از ویرانه های این بنا دیدن کردم زیر زمینهای متعدد و هزاران آجر و کاشی سالم و سنگهای شفاف ومنقور و دو ستون سالم و کنده کاری شده به قطر یک ذرع و طول دو ذرع در آنجا بود. من از پیر مردی پرسیدم چرا از این همه آجر کسی استفاده نمی کند؟ گفت: چون وقف است علما حرام می دانند. اکنون که روز ششم صفر 1301 ه. ق ، است و پانزده سال از آن تاریخ می گذرد آجر و کاشی سالمی به جا نمانده حتی سنگهای بنا نیز کنده شده و هم اکنون مردم مشغول کندن بنیان هستند. به یکی از آنها به نرمی گفتم پانزده سال پیش این جا را دیده بودم، سئوال و جواب آن تاریخ را نیز به او گفتم. گفت: بلی پانزده سال قبل همان طور بود که گفتید، علت آن هم منع علما بود. اما چند نفر از علما که او به اسم گفت و من رعایت ادب کرده و نمی نویسم در این نزدیکی چشمه و قنات احداث کرده اند و فتوی داده اند که این سنگها حلال و خرید و فروش آنها مجاز است. چون اهل این جا بهار و تابستان مشغول کشت و زرع هستند و در زمستان بیکارند این سنگها را کنده با مال خود به قنات آقایان حمل و بهای آن را صرف معاش زمستانی خود می کنند28.»تا سی سال پیش باز شکستهء آجرو کاشی زیادی در کنار مسجد ویرانهء شام غازان به صورت پشته این جا وآن جا به چشم می خورد حتی پاره ای از آجرها و کاشیها نیز سالم بودند اما به تدریج آنها هم از بین رفته اکنون جز نام بنا و تاًسف تنها، چیزی ازآن جا به جا نمانده است. با توجه به این مراتب لابد به نظرمی رسد که تخریب بناها و غارت اثاث، عنوان و علتی دارد اما مقبره چگونه از بین رفته است؟آقای دکتر عباس نخجوانی فرزند ارشد مرحوم حاج محمد نخجوانی، از علاقمندان به آثار باستانی است میگفت: قر یب پنجاه سال پیش روزی بر روی ویرانه های شام غازان از پیر مرد سال خورده ای این مطلب را سئوال کردیم. گفت: مقابر باقی بود، سنگهای مرمر بزرگی داشت، هنگام جلوس مظفرالدین شاه همه را کندند و به عالی قاپوبردند. اکنون این سنگها در حیاط موزهء تبریز موجود و عبارت ذیل برروی آنها منقور است:

« تاریخ جلوس میمنت ماًنوس اعلیحضرت قوی شوکت شاهنشاه، ولیعهد اسلام پناه سلطان مظفر الدین شاه، ابن السلطان بن السلطان و الخاقان بن الخاقان ناصر الدین شاه صاحبقران، در دارالسلطنهء تبریز روز شنبه هجدهم  ذیقعدهء یکهزار و سیصد و سیزده، جلوس مبارک بر سریر سلطنت در دارالخلافهء طهران روز یکشنبه بیست و پنجم ذیحجه ء هزار و سیصد و سیزده هجری که در سنهء هزار و دویست و هفتاد وهشت به ولایت عهد نایل و سی و هفت سال مملکت آذربایجان به حکمرانی این سلطان رشک روضهء رضوان بوده، خلد الله ملکه- راقمه



 
آذربایجان(چهارشنبه 87 شهریور 13 ساعت 2:16 عصر )

ای سرسبز وطن آذرابادگان من از تو جدا یک نفس مباد ایران من

آذرابادگان من، آذرابادگان من

مگر بی تو می شود زمزمه ی ارس شنید ؟

مگر بی تو می شود به معنی وطن رسید؟

آنکه دلش می زند نبض جدایی در باد با او سخن می گویم تا نگه دارد به یاد

آذرابادگان من جان جانان من است قیمت خون ارس ، رگ ایمان من است

ای سرسبز وطن آذربایجان من از تو جدا یک نفس مباد ایران من

روزگارت در امان دور از دست گزند پشت تو بی لرزه باد ، همچون کوه سهند

سر افراز یاور من پر غرور خاک ستارخان من

آنکه دلش می زند نبض جدایی در باد با او سخن می گویم تا نگه دارد به یاد

آذرابادگان من جان جانان من است قیمت خون ارس ، رگ ایمان من است

خانه ی شمس و زرتشت آبروی میهن است

چه نزدیک تو باشم چه در غربت غریب و دور ، تو را نمی دهم ز دست ای مرز عشق و شعر و شور

مگر بی تو می شود زمزمه ی ارس شنید ؟

مگر بی تو می شود به معنی وطن رسید؟

سر افراز یاور من پر غرور خاک ستارخان من



 
لیست کل یادداشت های وبلاگ?
 




بازدیدهای امروز: 0  بازدید

بازدیدهای دیروز:0  بازدید

مجموع بازدیدها: 6216  بازدید


» اشتراک در خبرنامه «